بالبال:
مئهران باهاري
نوعي از اوبئليكسهاي قورقان از سنگ و يا رس، مجمسه ي انساني و سنگي آئييني كه در اطراف بعضي از قورقانها به عنوان يادبود متوفي نصب مي شده و سمبل انسان بوده است. تركان باستان به اين سنگ ها بالبال مي گفته اند. در گذشته بالبالها قهرمانيهاي تركان باستان را نشان مي داده اند، امروز نيز فلسفه حيات، احساسات و تفكرات و جهانبيني، و باورهاي ملت ترك را منعكس مي كنند. در آسياي ميانه تركان باستاني بويژه گروههائي كه بر دين شاماني بوده اند مانند قومانها (قيپچاق)، بالبالها را به شكل فيگورهاي جنگ آوران در اطراف تپه مزار (قورقان) رزمندگان فوت كرده نصب مي كرده اند. بالبالها شخصيت و قهرمانيهاي متوفي و يا دشمناني كه رزمنده مذكور آنها را به قتل رسانده بود را تمثيل مي كرده و به تعداد آنها بودند. تركهاي اوغوز نعش متوفي را در گودالي اتاق مانند گذاشته و به يك دست آن قدحي چوبي پر از شراب مي داده اند. در درون تابوت نيز شراب را در ظرفي بسيار بزرگتر قرار مي دادند. اين سنت در بالبالها هم ادامه يافته است. بالبالبها عموما به شكل جنگآوري است كه در يك دست چپ شمشير و در دست بالا آورده راست خود قدحي شراب داشتند. به اعتقاد تركان قديم اين بالبالها خدمتكاران متوفي بوده و در بهشت در خدمت او خواهند بود. گاهي اوقات نيز بالبالها به يادبود دشمناني كه در جنگ كشته شده بودند برافراشته مي شده اند.
كلمه بالبال تركي داراي ريشه اورال-آلتائي است. (باريمال در مونقولي، پلبو در تونقوس-مانچو، پانيوا، پانيپائي، پانيما در ژاپني، بالواني در مجاري به همين معني). مصدر باري در زبان مونقولي به معني ساختن بنا و ريشه پاني در ژاپني به معني خاك رس است. احتمالا كلمه بالبال با كلمات تركي باليق-پاليق (شهر، كلان شهر)، پالچيق (گل)، بالتاق (گل و لجن)، بالكان – بلقان - بالقان (سلسله كوههاي جنگلي، تپه غلطان شني)، بالقانليق (منطقه ناهموار)، بالاقان (سنگ، صخره)، بالخاش-بلخاس (نام درياچه و شهر) همريشه است. اين كلمه به شكل بولوان به روسي قديم وارد شده است.
بالغ (بالیق، بالیغ، بالغ، بالق، پاليق، بلق و بالوق) واژة ترکی به معنی شهر، ده، خانه و قلعه و کاخ، مجتمع خانه ها و در جغتایی به معنی «شهری که اطرافش را دیوارهایی محصور کرده باشد» است. پاليق-باليق در تركي مدرن معادل كلان شهر است. اين كلمه تنها یا به صورت ترکیبی در اسامی شهرها و اماکن به کار رفته است . باليق در کتیبه های اورخون (قرن دوم) و نوشته های اویغوری استعمال شده و از واژه های کهن و اصیل ترکی است. محمود کاشغری در دیوان لغات الترک بعد از قید بالق به معنی کاخ و شهر و باليقلاندی ـ به معنی «در جایی قلعه ساخته شد» ـ تصریح ميکند كه این عنوان مخصوص اویغورها –تركان شهرنشين و داراي تمدني پيشرفته- بوده است. بالق به صورت ترکیبی هم در اسامی شهرها و اماکن دیده می شود: مثلا در کتیبه های اورخون به صورت بیش، بئش بالق (در ترکستان چین)، چن بالق، ینی بالق، خان بالق (شهرخان، شهرهای قره قروم و پکن مدت زمانی به این نام خوانده می شدند)، ایلی بالق (در ساحل رود ایلی، اوردو پاليق، باي پاليق،.... معادل آن در مغولي بالاقا، بالقاهان-بالقان (بوريات)، بالقا-بالاق (داگور)، در تونگوزي-منچوري پالوقا، در ژاپني پايي، فرم آلتائي اوليه آن پييالاق، بييالاق (تركي قديم)، چوواشي (پولئر)، پالوق (ساري يوغور)، بالوق (خلج) است. واژة بالك (بالق) به زبان برخى از مردم ارغو (ساكنان نواحى ميان طراز و بلاساغون) به معناي گِل و لجن نيز آمده است. واژة بالق با كلمه پالچيق، بالچق به معني گل هم نسبت دارد. مشابه این دگرگونی معنایی را در کلمة ترکی دیگر توی می توان دید که هم به معنای گل است و هم به معنای قرارگاه و در نوشته های اویغوری به معنی شهر نیز به کار رفته است . این تحول معنایی با ملاحظة ساختمانهای گلی شهرها طبیعی می نماید. باليق احتمالا همريشه با اسم بالكان (شبه جزيره بالكان) نيز مي باشد. در زبان تركى اين نام به صورت بالقان و بلقان آمده كه به معناي رشته كوه است. تركان منطقة ناهموار را بالقانليق مىنامند. كلمه باليق، با نام شهر بلاساغون- بلاساقون - بلاساکن -بلاغاسون (شهر خاقان ترک، ولایت خاقان ترکش، مدینة خاقان الترکشی) که با نامهای غز اردو، غز اولوش و غز بالیغ نیز شناخته شده مرتبط است. اگر جزء آخر بالاغاسون يعني كلمه سین به معنای قبر و شهر گرفته شود این کلمه به صورت بالقاسین و یا بالیق سین قابل توضیح است. جزء دوم قره بالقاسون پایتخت اویغوری در کنار رودخانة اورخون و نام بالقاس در صحرای قزاق احتمال دارد که با بلاساقان پایتخت هونها که به قفقاز جنوبی مهاجرت کرده اند یکی باشد.
اسكي تورك بالباللاري
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home