Tuesday, November 27, 2007



فرهنگ و آداب سوگواری و عزا در بين ترکمن ها

يوسف قوجق
/ مديرمسئول فصلنامه ياپراق / نخستين نشريه ترکمن های ايران)

در اين دنياي ماشينی، شايد خيلی از نسل جديد ترکمن ها هم ندانند که آداب و رسوم عزا چگونه است و در زمان فوت کسی، چگونه بايد در مراسم فاتحه خوانی متوفی شرکت کرد و اصولاً در اين گونه مراسم چه بايد کرد و چه عباراتی را بايد گفت. بر همين اساس، نگارنده در اين مختصر قصد دارد ضمن اشاره و اعلام نظر خود در باره ی نگرش مختومقلی (سخنور بزرگ ترکمن) در خصوص مرگ و زندگی، به برخی از آداب مرسوم در بين ترکمن ها به هنگام عزا بپردازد و در پايان نيز، جملات و اصطلاحاتی را برشمارد که معمولاً در اين گونه مراسم بيان می شود.

مفهوم مرگ و زندگی از منظر مختومقلی

يکی از موضوعاتی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده ولی هيچ گاه نتوانسته از آن رهايی يابد، مرگ است. مختومقلی مرگ را به مثابه ی سفری می داند بی بازگشت و به همين خاطر ،آن را سفری مشکل خوانده است:

مشكل‌ سفر بولار اولوم‌ سفري‌
وهمي‌ چوخ‌ بولار، كوپدور خطري‌
قايتماز چاپاري‌، گلمز خبري‌
بو سفرا گيدن‌ گلمز، يارانلار!
(شعر: «بولماز، يارانلار»)

ترجمه:
سفر مرگ ، سفری مشکل است
وهمی زياد دارد و خطراتش زياده است
آن که رفته، چاپارش بازنمی گردد و خبری به ما نمی رسد
ايا ياران! آن که به اين سفر رفته، باز نمی گردد.

هر کس مرگ را به چيزی شباهت می دهد و مختومقلی، آن را به نوشيدنی و شربتی شباهت می دهد که اگر چه تلخ است، اما هر کس در اين دنيا بناچار از آن می نوشد:

اولوم‌ بير آجي‌ شربتدير
هر كيم‌ آندان‌ ايچر گيدر
(شعر: « بيچر گيدر»)

ترجمه:
مرگ چون شربتی تلخ است
که همگان از آن می خورند و می گذرند

در اين دنيا شايد تنها چيزی که همگی انسان ها در برابر آن، عملاً در يک سطح قرار دارند، مرگ باشد. مرگ، فقير و غنی نمی شناسد و همگان در برابر آن در سطحی برابر، ناتوان و ضعيفند. به قول مختومقلی:

مختومقلي‌، شكر ايله‌گيل‌ خداغا
اولوم‌ برابردير شاه‌ و گداغا
(شعر: « ياد بولار»)

ترجمه:
مختومقلی! شکرگذار خدای باش!
چرا که مرگ برای شاه و گدا برابر است

يکی از مهمترين تأکيدات شعری در اشعار اين سخنور بزرگ ترکمن، نصايح و پندهای حکيمانه ای است که گاه با چاشنی تلميح به داستان ها و روايات دينی همراه است و گاه آميخته به زيبايی های کلامی و شعری است. همچنان که در بيت زير می بينيم، او سعی می کند در مصراع دوم، تلخی سرنوشت محتوم بشر را که به مرگ ختم می شود و در مصراع اول از آن ياد کرده، اندکی بکاهد و برای همين منظور، جان آدمی را مهمانی می داند که چند صباحی مهمان تن بوده است.

هر نيچه‌ ياشاسانگ‌، آخر اولوم‌ دير
عزيز جان‌لار تنده‌ بيزه‌ ميهماندير
(شعر: « گوزه‌ ميهماندير»)

ترجمه:
هر اندازه هم که زندگی کنی، سرانجام به مرگ می رسی
اين جان عزيز مهمان تن ماست.

از زمانی که انسان زندگی را شناخت و در طول حيات خود به ظواهر اين دنيا تعلق خاطر پيدا نمود، در آرزوی داشتن عمر طولانی بوده است. اين آرزو همواره در نهاد بشر بود و بنا به روايات قدما، همين آرزو بود که اسکندر را برای يافتن آب حيات ـ که آب چشمه ای دست نيافتنی (چشمه ای اساطيری) است و عرفا آن را کنايه از باده حيات بخش می دانند ـ به ظلمات کشاند. همان آبی که در ادب قدما آمده است که تا خواست اسکندر از آن بنوشد تا جاودان باشد، چشمه از ديدگان وی ناپديد شد. به قول حافظ:

سکندر را نمی بخشند آبی
به زور و زر ميسر نيست اين کار

و به قول مختومقلی آب حيات همان آبی است که در ظلمات است:

بيلرمي‌ سن‌، حيات‌ آقار ظلماتدا
خضر بيلن‌ كيمسه‌ طهارت‌ اتدي‌؟
(شعر «كفارت‌ اتدي»)

ترجمه:
آيا می دانی (آب) حيات در ظلمات جاريست؟
چه کسی با (حضرت) خضر وضو گرفت؟

درست در مقابل اين موضوع، در ادب عرفانی ـ اسلامی، حضرت خضر و الياس را داريم که از آن آب نوشيدند و عمری جاودان يافتند. به قول مولوی (در دفتر ششم از مثنوی):

چون خضر و الياس مانی در جهان
تا زمين گردد ز لطفت آسمان

و يا به قول مختومقلی که به همين موضوع اشاره نموده و می فرمايد:

خضر، الياس‌ كيبي‌ گيرسم‌ ظلماتا
يا رب‌ خبر بيلرين‌ مي‌، يار سندن!
(شعر «يار سندن‌»)

ترجمه:
اگر همچون خضر و الياس در ظلمات روم
يارب! آيا نشانی از تو خواهم يافت؟

شايد دادن عمری طولانی به برخی از شخصيت های اساطيری ـ تاريخی که در بين قدمای ادبيات رايج بوده، نشانی از همين آرزوی انسان به داشتن عمری طولانی باشد. آن جا که مختومقلی می فرمايد:

دورت‌ مونگ‌ دورت‌ يوز ياشان‌ لقمان‌ حكيمينگ‌
باشي‌ قارا قوما باتدي‌، يارانلار!
(شعر «باتدي‌، يارانلار»)

ترجمه:
لقمان حکيم با چهار هزار و چهارصد سال عمری که داشت
سر انجام سر به بالين خاک نهاد؛ ايا ياران!

طبيعی است منظور سخنور در اين بيت از بيان عدد «چهار هزار و چهارصد» برای عمر لقمان، نشانه ی کثرت است و نه عدد حقيقی. چون شاعر ترکمن در يکی ديگر از شعرهايش ، ضمن پرداختن به ذم دنيا، بدون قيد عددی برای سن لقمان، چنين گفته است:

آخردا اجل‌ قويمادي‌، كوپ‌ ياشادي‌ لقمان‌
كوپ‌ بنده‌لرينگ‌ ملكيني‌ ويران‌ قيليپ‌ اوتدي‌
(شعر «دولوپ‌ اوتدي‌»)

ترجمه:
لقمان که عمری طولانی داشت؛ سر انجامِ کار به اجل رسيد
اين دنيا ملک بندگان زيادی را ويران کرد و رفت

اگر بخواهيم در باره ی کيستی خود شخصيت لقمان از منظر مختومقلی بحث کنيم، سخن به درازا خواهد کشيد اما به اختصار و با استناد به اين شعر از مختومقلی که می فرمايد:

مختومقلي‌ آيدار، منينگ‌ درديمه‌
دنيانينگ‌ طبيبي‌ ــ لقمان‌ شفا بر!
(شعر «شفا بر»)

ترجمه:
مختومقلی می گويد درد مرا شفا ده
ای لقمان که طبيب اين جهانی!

و يا:

خداغا راز آيتدي‌ حضرت‌ لقمان‌
«ديله‌گيم‌، دوش‌ اتمه‌ نامردا، دنيا!»
(شعر «قالار بو دنيا»)

ترجمه:
حضرت لقمان در راز و نياز به درگاه حق
دعا کرد: «تقاضايم اين است که مرا بي نياز از اين دنيا و نامردمان کن!»

می توان دو شخصيت ظاهراً متفاوت برای لقمان قائل شد که يکی از آن ها همان لقمان حکيم (حکيم به معنای پزشک) است ـ که در اشعار مختومقلی جنبه ی اسطوره ای يافته و همچنان که در بالا ذکر شد، عمری چهار هزار و چهارصد ساله به وی داده ـ و ديگری حضرت لقمان حکيم (حکيم به معنای دارای حکمت) که البته خداوند در قرآن نيز از لقمان به داشتن حکمت ياد می کند و حتی سوره ی 31 نيز به همين نام است.

کوتاه سخن اين که به نظر نگارنده، دادن عمری طولانی به شخصيت ها در اشعار مختومقلی و ديگر ادبا، نه از جنبه ی عددی و رقمی، که از اين نظر اهميت دارد که آن را نشانه ای از آرزوی بشر می توان تلقی نمود. به عبارت ديگر همچنانکه در هر ملتی، شخصيت های اساطيری بازتاب آرزوهای آن ملت در حماسه های ناکام آن ملت است، با توجه به اين ابيات، نگارنده بر اين نظر است که انسان ها در طول تاريخ، داشتن عمری طولانی را آرزويی دست نيافتنی دانسته و اين آرزوی عامه را به عمر شخصيت های اساطيری نسبت داده اند.

آداب سوگواری و عزا در بين ترکمن ها:

ترکمن ها، خبر درگذشت يک فرد را بسيار محترمانه به يکديگر می رسانند. به طور مثال، هيچ گاه جمله ی «فلانی اؤلدی» (فلانی مُرد) را به کار نمی برد و آن را جمله ای غير مؤدبانه و ناشيانه می دانند و به جای آن، عامه مردم غالباً می گويند: «فلانی آيريلدی» (يعنی: فلانی درگذشت)، «فلانی يوغالدی» (يعنی: فلانی غايب شد) و يا «فلانی دونيأدن اؤتدی» (يعنی: فلانی از دنيا رفت). البته عباراتی نيز وجود دارند که بيشتر در بين خواص کاربرد دارند و غالب اين جملات، دارای ايهام و کنايه است، نظير «فلانی يوردونی تأزه لدی» (يعنی: فلانی محل سکونتش را عوض کرد») ،«فلانی آماناتينی تاپشيردی» (يعنی: فلانی امانتش را تحويل داد)، «فلانی إيه سينه قووشدی» (يعنی: فلانی به صاحبش واصل شد)، «حقينگ رحمتينه قووشدی» (يعنی: به رحمت حق رسيد)، «إيه سينه قووشدی» (يعنی: به صاحبش بازگشت»،« باقيته گؤچدی» (يعنی: به سرای باقی کوچ کرد) و يا «فلانی حق جائينا گيتدی» (يعنی: فلانی به خانه ی حق رفت).

ترکمن ها هيچ گاه پشت سر فرد متوفی غيبت نمی کنند و اين امر را گناهی بزرگ می دانند. از نياکان ترکمن به آن ها توصيه شده است که پس از فوت شخص، حتی دشمن وی نيز نبايد بدی های او را بگويد و شايسته آن است که در باره ی کارهای خوب آن فرد و صفات مثبت مرحوم صحبت شود.

در برخی از مناطق ترکمنستان رسم بر اين است که در داخل کفش نمازگزاران نماز ميت، پولی می گذارند.

مراسم تدفين بين ترکمن ها در سکوت کامل انجام می شود. پس از پايان يافتن مراسم دفن ـ که آن نيز رسوماتی دارد که در اين مقاله از ذکر آن صرف نظر کرده ايم ـ فاتحه خوانده می شود که در ترکمنی به آن «آيات اوکاماق» می گويند. پس از آن، يکی از نزديکان متوفی رو به حضار کرده و با ذکر نام وصی، اعلام می کند که هر کس بدهی و يا طلبی از متوفی دارد، به وصی مراجعه نمايد.

همچنين رسم است که پس از خواندن نماز ميت و خاکسپاری، پيشنماز با صدای بلند رو به حضار می کند و با ذکر نام متوفی، می پرسد: «فلانی نأهيلی آدام دی؟» (يعنی: فلانی چگونه آدمی بود؟) و همه ی حضار می گويند: «اونگات ـ قووی آدام دی» (يعنی: آدم خوبی بود) اين سؤال و جواب سه بار تکرار می شود.

بين ترکمن ها رسم بر اين است که بيل و ديگر ابزاری که برای کندن قبر و خاکسپاری از آن ها استفاده شده، به درازا روی زمين نمی اندازند، بلکه پس از آمدن به منزل متوفی، آن ها را به شکل عمود، بر ديوار خانه تکيه می دهند.

معمولاً در بين ترکمن ها سوم، هفتم، چهلم، صدم و سال متوفی را می گيرند و اين روزها را به ترتيب «اوچی»، «يدی سی»، «قيرقی»، «يوزی» و «ييلی» می نامند. در اين روزها، مراسمی گرفته می شود و نذری داده می شود که به آن «صدقه» می گويند. اين ايام را ترکمن ها «مرحومينگ بِللی گونلری» (يعنی: ايام مشخص مرحوم) نام داده اند.

ترکمن ها وقتی سواره يا پياده از کنار گورستان می گذرند، رسم است که در همان وضعيتِ گذر، فاتحه ای بخوانند و دست به صورت خود بکشند. اين رسم به قدری رسمی مؤکد است که حتی آنها که خواندن فاتحه را نمی دانند، به نيت قلبی، به هنگام گذر از کنار گورستان، دست به صورت خود می کشند و از خداوند، طلب رحمت و آمرزش می کنند. اين رسم بين ترکمن های ايران و ترکمنستان رسمی مرسوم است. در اين حالت، آن که پشت فرمان خودرو نشسته، حتماً راديو و يا دستگاه ضبط خود را خاموش و يا صدای آن را به حداقل می رساند.

يکی ديگر از رسومات بين ترکمن ها، گذاشتن کلاه و يا عرق چين بر سر، به هنگام شرکت در مراسم فاتحه خوانی و عزا ـ که ترکمن ها به آن «ياس» می گويند ـ است. در بين ترکمن های ايران، فقط صاحب عزا و نزديکان متوفی کلاه يا عرق چين بر سر می کنند و بر شرکت کنندگان در مراسم عزا، فاتحه خوانی يا خاکسپاری، اين پوشش سر الزامی نيست و عيب نمی دانند اما در ترکمنستان، رسم بر اين است که شرکت کنندگان در اين گونه مراسم نيز همچون صاحب عزا، کلاه می پوشند و آن را احترام به صاحب عزا می دانند. فرقی هم ندارد که اين مراسم در چه فصلی از سال باشد؛ در ترکمنستان وقتی در بين ترکمن ها فردی فوت می کند، شرکت کنندگان در مراسم، الزاماً کلاه به سر می کنند و غالباً نيز کلاه های خز دار بر سر می کنند. اين رسم بين ترکمن های ترکمنستان رسمی موکد است و بر متخلفين از اين قاعده، عيب می شمارند.

پوشيدن لباس سياه در اين گونه مراسم، چه از سوی صاحب عزا و چه شرکت کنندگان در اين گونه مراسم، مرسوم نيست اما پوشيدن آن را عيب نمی دانند.

شرکت در مراسم فاتحه خوانی نيز با رسوماتی همراه است. امروزه در بين ترکمن ها غالباً رسم بر اين است که در کنار خانه متوفی، چادری برپا می کنند. (در شهرها، برپايی چادر شايد به خاطر عدم وجود فضای کافی برای برگزاری اين مراسم، مرسوم شده باشد. چون تا چندی پيش، در روستاها برپايی چادر مرسوم نبود اما در حال حاضر، برپا شدن چادر در کنار هر خانه ای، يکی از نشانه های عزا محسوب می شود.) در چادر، ريش سفيدان محل و افراد مسن اقوام متوفی می نشينند و يکی از قاريان قرآن در صدر مجلس و کنار نزديکترين فرد به متوفی می نشيند. رسم بر اين است که هر گاه فرد (يا افراد) شرکت کننده برای عرض تسليت وارد چادر می شود، بی آنکه با کسی دست بدهد، بنشيند و همان موقع نيز قاری از حفظ، شروع به خواندن آياتی از قرآن می کند. پس از آن، همان فرد شرکت کننده در عزا با اشاره ی سر به سمت صاحب عزا، با وی احوال پرسی نموده و تسليت می گويد و بعد، همان فرد با نگاه به تک تک ديگر حاضرين در چادر، با آنها نيز احوال پرسی می نمايد. صرف چای و پذيرايی مختصر صورت می گيرد. تا چندی پيش معمولاً رسم بر اين بوده که شوربايی تهيه می شده (در ترکمنستان پخت اين غذا هنوز هم معمول است) ولی هم اکنون در اين گونه مراسم برنج با خورشت می پزند و رسم است که ـ مخصوصاً در ايام اول فوت ـ اشخاصی که برای عرض تسليت می آيند، يکی دو لقمه بيشتر نخورند.

رسم بر اين است که وقتی کسی می خواهد چادر را ترک نمايد، از صاحب عزا رخصت می طلبد و با موافقت وی، قاری بار ديگر آياتی از قرآن را می خواند و به اين ترتيب، فرد بار ديگر طلب آمرزش نموده و بی آنکه به کسی دست بدهد، بلند شده و از چادر بيرون می رود. سنت دست ندادن به صاحب عزا، معمولاً تا سوم يا هفتمين روز فوت متوفی ادامه دارد.

صاحب عزا و نزديکان و حتی همسايگان متوفی، حداقل تا مراسم چهلم متوفی، هيچ سازی و يا آهنگی را گوش نمی دهند و جشن عروسی بر پا نمی کنند. صاحبين عزا و نزديکان متوفی، تا روز چهلم، ريش و سبيل خود را نيز نمی تراشند. تا سوم متوفی، رسم است که در آن خانه غذايی پخته نشود و در اين مدت، همسايگان متوفی برای بازماندگان و صاحب عزا، غذا درست می کنند.

وقتی فردی فوت می کند، آشنايان دور و نزديک برای شرکت در مراسم تدفين، سوم، هفتم و غيره، به خانه متوفی می آيند. از ديرباز رسم بر اين بوده و هست که زنان با در دست داشتن بقچه ای متشکل از سه عدد نان، به خانه ی صاحب عزا می آيند. (اصولاً انتخاب شمارگان فرد برای اين گونه مراسم، نشانه ای از کم بودن فرد از ميان جمع است) زنان صاحب عزا نيز يکی از آن سه نان را برمی دارند و آن بقچه را با دو نان برمی گردانند. (شايد به اين مفهوم که آرزو می کنند در خانه ی آورنده ی بقچه، شادی باشد. انتخاب شمارگان زوج را می توان نشان سعد و شادی دانست)

دعاها و اصطلاحات مربوط به عرض تسليت:

پرکاربردترين عبارات دعايی برای عرض تسليت به صاحب عزا در بين ترکمن ها، چنين است:

ـ الله رحمت اتسين (خدا رحمت کند)
ـ ايمانلی بولسون (ايمان بدرقه ی راهش باد)
ـ ايمانی همرا بولسون (ايمان بدرقه ی راهش باد)
ـ روحی شاد بولسون (روحش شاد باشد)
ـ جايی جنت بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايی جنت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ جايی بهيشت دن بولسون (جايگاهش در جنت باشد)
ـ الله قلب نگيزا گينگ ليک برسين (خدا سعه صدر به شما بدهد)
ـ ايزی ياراسين (بازماندگانش افرادی قابل ، بار بيايند)

البته کاربرد برخی از اين عبارات، بسته به سن متوفی، اندکی متفاوت است. اگر متوفی کودک و خردسال باشد، غير از برخی عبارات عمومی فوق الذکر، غالباً اين عبارات را نيز می گويند:

ـ عوض اوغلونی برسين (يعنی: عوضش پسری بدهد)
ـ قالانلارينگ جانی ساغ بولسون (يعنی: ديگر فرزندانت سلامت باشند)
ـ قالانلارا اوزاق عمر برسين (يعنی: خداوند به ديگر فرزندانت عمر طولانی بدهد)
ـ اميددا بولونگ (يعنی: اميدوار باشيد)

در مکاتبات (رسمی و غير رسمی) برای عرض تسليت به صاحب عزا، اين عبارات دعايی ـ بسته به سطح جايگاه اجتماعی فرد متوفی ـ اندکی شکل اديبانه به خود می گيرند. غالب اين عبارات و اصطلاحات دعايی چنين است:

ـ جايی جنت دن، اورنی اوچماخ دان بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ جنّت دن جايی، اوچماخ دان پايی بولسون (جايش در جنت و جايگاهش در بهشت باشد)
ـ بييک الله تعالی، ايمان بايليقينی برسين (خداوند متعال غنای ايمان به او عطا نمايد)
ـ ياتان يری ياغتی بولسون (آرامگاهش نورانی باشد)
ـ ايمانی همرا، جايی جنت بولسون (ايمان بدرقه ی راهش و جايگاهش در جنت باشد)
ـ او دونيأسی آمان بولسون (آن دنيايش ـ آخرتش ـ ايمن باشد)
ـ بييک الله، مرحوما رحمت نورونی إچيلسين (خداوند بزرگ برای آن مرحوم ، نور رحمتش را بگستراند)
ـ چونگّور قينانچ بيلديريأرين (تأسف عميقم را ابراز می دارم)
ـ آغير حسرتی (آغير ييتگی نی) يِنگيپ گچمک ده، سيزه صبر ـ طاقت لی ليق و مردليک ديله يأرين (برای شما در سپری نمودن اين غم سنگين ـ اين ضايعه ی سنگين ـ بردباری و مردانگی مسئلت می نمايم)
ـ عوضينی دولوپ بولماجاق بو آغير ييتگی ده، سيزه صبر ـ طاقت لی ليق و مردليک ديله يأرين (برای شما در اين ضايعه ی سنگين ، بردباری و مردانگی مسئلت می نمايم)
ـ آراميزدان باقيّته گؤچ إدنه، ايمان بايليقينی ديله يأرين (برای آن سفر کرده که از ميان ما رفته، غنای ايمان مسئلت می نمايم)

------
منابع:

1- ديوان كامل مختومقلي فراغي/به كوشش مراد دوردي قاضي؛ تصحيح و ويرايش محمود عطاگزلي. مشهد: گل‌نشر، 1382 (چاپ دوم)
2- ترکمنينگ قاديم دان گليأن ملی دينی عادات لاری (آداب قديمی دينی و ملی ترکمن ها)؛ تهيه شده از سوی اداره ی مفتی گری ترکمنستان؛ عشق آباد / اداره انتشارات دولتی ترکمنستان – سال 2006 ؛ 255 ص.
3- فرهنگ تلميحات؛ دکتر سيروس شميسا؛ تهران / انتشارات فردوسی / سال 1369
4- يادداشت های پراکنده ی نگارنده

به نقل از:
http://www.yaprakpress.com/htm/pars/edebiyat/sugwari.htm

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home